عوامل سازنده فیلم کوتاه «رنگارنگ» به ارائه توضیحاتی درباره این فیلم پرداختند که با تمرکز بر رابطه پدر و فرزندی، نیم‌نگاهی به زندگی بدون آرزوی انسان‌های امروزی دارد.

پردیسان آنلاین – گروه هنر- زهرا منصوری: درست در همین سال‌هایی که سینمای ایران به‌واسطه قهر مخاطبان سایه سنگین رکود حاکم بر گیشه‌ها را تجربه می‌کند و فرآیند عرضه محصولات نمایشی در آستانه ورود به دورانی تازه به‌واسطه فراگیر شدن بسترهای عرضه جدید در فضای مجازی قرار دارد، «سینمای کوتاه ایران» انگیزه بالایی برای یافتن مخاطبانی تازه برای خود دارد.

«فیلم کوتاه» یکی از محصولات بصری مهم و جریان‌ساز در دنیای جدید محسوب می‌شود و به همین دلیل دیگر به‌سختی می‌توان تولیدات این حوزه را نادیده گرفت.

به همین منظور سرویس هنر پردیسان آنلاین قصد دارد با سرفصل ثابت «هر هفته یک فیلم کوتاه در پردیسان آنلاین» به معرفی بخشی از تولیدات «سینمای کوتاه ایران» در قالب گفتگو با عوامل این آثار بپردازد.

در پنجمین نوبت از این سلسله نشست‌ها سراغ فیلم کوتاه «رنگارنگ» از تولیدات انجمن سینمای جوانان ایران رفتیم؛ فیلمی که از عشق پدرانه می‌گوید و نیم‌نگاهی به زندگی «بی‌آرزوی» انسان‌های امروز دارد.

آنچه در ادامه می‌خوانید مشروح گفتگوی پردیسان آنلاین با محمدرضا مرادی کارگردان، پویان مکری بازیگر، احسان افشاریان صداگذار فیلم و آرش رصافی معاون تولید انجمن سینمای جوانان ایران است:

* از اینجا شروع کنیم که «رنگارنگ» اثری در ژانر فانتزی است که در سینمای کوتاه و بلند ما، فیلمسازان خیلی به سمتش نمی‌روند. گرایش و علاقه شما به این ژانر از کجا ناشی می‌شود؟

محمدرضا مرادی: واقعیت این است که ایده‌ها یک‌شبه شکل نمی‌گیرد و به ذهن آدم نمی‌رسد. بخشی آن به زیست آدم و تجربه‌هایی که از ابتدا در زندگی داشته و در واقعیت لمس کرده است، مربوط می‌شود. ماحصل آنچه در زندگی تجربه کرده‌ایم تبدیل به ایده‌های ما می‌شود. من از ابتدا که فیلمسازی را آغاز کرده‌ام در همین فضا کار کرده‌ام و هر چقدر هم بخواهم از این فضا فرار کنم، نمی‌توانم. گویی این فضا با من عجین شده است.

* به‌نوعی تبدیل به علاقه‌مندی شخصی شما شده است؟

مرادی: بیشتر حاصل زیست من است. البته اساساً ژانر، یکی از علایق من است و تفاوتی هم ندارد، چه ژانر فانتزی باشد و چه ژانر وحشت. در فیلم قبلی‌ام رگه‌هایی از ترس هم وجود داشت. در این کار فضای کار بیشتر به سمت کمدی-فانتزی رفته است و در کار بعدی‌ام هم رگه‌هایی از فانتزی وجود دارد.

* آقای رصافی از آنجایی که انجمن سینمای جوانان امسال توجه ویژه‌ای بر روی مسئله «ژانر» داشته است، شما چه نگاهی به تجربه‌هایی مانند «رنگارنگ» دارید؟

آرش رصافی: ما یک آسیب‌شناسی جدی روی تولیدات انجمن در سال‌های اخیر داشتیم و به این نتیجه رسیدیم که تنوع لازم در فضای فیلم‌های کوتاه وجود ندارد و اکثر فیلمسازان علاقه عجیبی به درام اجتماعی با قصه‌هایی تقریباً مشابه و تکراری پیدا کرده‌اند. برای رفع این آسیب، جلسات متعددی با مدیران انجمن داشتیم و اساساً آقای آذرپندار با این ایده به مجموعه آمد که باید تلاش کنیم تا این تنوع در سینمای کوتاه به وجود بیاید. بهترین نتیجه‌ای که به آن رسیدیم، حرکت به سمت «ژانر» در سینمای کوتاه بود.

البته این تصمیم، مخالفانی هم داشت. خیلی از دوستان معتقد بودند که رفتن به سمت ژانر این خطر را دارد که شما می‌خواهید از قواعد از پیش تجربه شده در سینما استفاده کنید و این با ذات فیلم کوتاه که از جنس خلاقیت و نوآوری است، می‌تواند در تضاد باشد. منتهی آنچه ما برای خود طراحی کردیم و به آن فکر می‌کردیم این بود که رفتن به سمت ژانر، الزاماً به معنای رعایت موبه‌مو و دقیق تمام قواعد یک ژانر نیست. به‌عنوان نمونه همین فیلم «رنگارنگ» هم رگه‌هایی از فضای رازآلود دارد، هم از کمدی و فانتزی رگه‌هایی دارد و به‌صورت مطلق نمی‌توان گفت این فیلم مربوط به کدام ژانر می‌شود. در سایر تولیدات ما هم این نگاه وجود دارد.

دلیل اصلی آن هم این است که فرصت نوآوری و خلاقیت از بین نرود. فیلمسازان در عین اینکه از برخی قواعد ژانر پیروی می‌کنند می‌توانند از خلاقیت و نوآوری هم بهره بگیرند تا فضای فیلم کوتاه جسارت خود را از دست ندهد. در مجموع حرکت به سمت ژانر راه حل خوبی بود تا ما بتوانیم به تنوع در سینمای کوتاه برسیم. در همین دوره جدید فعالیت انجمن از اسفند پارسال تا امروز، اتفاقات خوبی در این زمینه رخ داده است و نزدیک به ۵۳ فیلم یا به تولید رسیده است و یا در آستانه تولید قرار دارد. در همین آثار شاهد تنوع ژانری خوبی هستیم و تقریباً از هر ژانری، نمونه‌ای داریم. این اتفاق هم برای مخاطب جذاب است، هم فضای جشنواره را دل‌پذیرتر می‌کند و آن تکرار را در فضای تولید از بین می‌برد.

* خاطرم هست که در دوره‌ای از جشنواره فیلم کوتاه تهران هم تمرکز ویژه‌ای روی «سینمای تجربی» داشتید، همان‌طور که در دوره فعلی روی «ژانر» تأکید دارید. اما به نظر می‌رسد آن جریان «سینمای تجرب ی» به نتیجه ملموسی نرسید و این نگرانی وجود دارد که ماجرای «ژانر» هم سرنوشت مشابهی پیدا کند. برای این موضوع چه تمهیدی مدنظر دارید؟

رصافی: اول اینکه ما در هیچ دوره‌ای از جشنواره فیلم کوتاه اعلام نکرده‌ایم که اولویت ما فیلم تجربی است. ما هر سال اولویت‌هایی را اعلام می‌کنیم اما فیلم تجربی هیچ‌گاه جزو این اولویت‌ها نبوده است. در عین حال در دوره‌ای و براساس آسیب‌شناسی‌ای که داشتیم، به این نتیجه رسیدیم که فیلم‌های تجربی ما به دلایل مختلف گرفتار مشکلاتی هستند چرا که سینمای تجربی اساساً تعریف‌گریز است و رفتن به سمت آن کار بسیار سختی است.

ما در جشنواره با این معضل مواجه بودیم که آثاری در بخش تجربی به دست ما می‌رسید که بسیاری می‌گفتند اساساً این آثار تجربی محسوب نمی‌شوند. حتی برخی جوایز که به آثار تجربی تعلق می‌گرفت، اعلام می‌شد که این جوایز، جوایز درستی نبوده است. به همین دلیل انجمن تصمیم گرفت بخشی از تمرکز خود در حوزه پژوهش، چاپ کتاب و برگزاری کارگاه‌های آموزشی را متوجه سینمای تجربی کند. فکر می‌کنم اتفاقات بدی هم رخ نداد چراکه حداقل در زمینه تألیف، امروز چند کتاب خوب در حوزه سینمای تجربی داریم. نتیجه نشست‌های تخصصی جشنواره هم برای بچه‌های فیلمساز بسیار خوب بود.

کار در حوزه «سینمای تجربی» اساساً دشوار است اما فکر می‌کنم در حوزه «ژانر» ما کار ساده‌تری را پیش رو داریم. فیلم‌های زیادی امروز در حوزه ژانر تولید شده است که خود من تصور چنین استقبالی را از سوی فیلمسازان نداشتم. به همین دلیل احساس می‌کنم این کار زودتر به نتیجه می‌رسد.

تهران دیگر «زیرزمین» ندارد!/ پدر قهرمانی که «گالیور» بود

* شما به‌عنوان صداگذار از تجربه حضور خود در تولید «رنگارنگ» بگویید؛ به‌ویژه که در یک اثر فانتزی به‌نظر می‌رسد صدا کارکرد ویژه‌تری هم دارد و شما هم خیلی از صداهای آشنا و نوستالژیک برای مخاطب استفاده کرده بودید.

احسان افشاریان: بله این تلاش را داشتیم که این فضا در فیلم شکل بگیرد. به همین دلیل افرادی را برای صدای کاراکترها انتخاب کردیم که فضای آشنا برای مخاطب ایجاد کنند. ما در این فیلم تنها یک بازیگر داریم و باقی ماجراها از طریق صدا روایت می‌شود. صدا در این فیلم خیلی کار می‌کند. تعریف قصه از طریق صدا، کار را برای یک صداگذار سخت‌تر می‌کند چرا که همه اتفاقات باید از طریق صدا ساخته شود. در فیلم قبلی محمدرضا به نام «دوآل‌پا» که در ژانر وحشت بود هم صدا نقش مهمی داشت. در آثار فانتزی و سورئال هم صداگذاری بسیار تأثیرگذار است…

* انگار صدا در این آثار باید دیده شود!

افشاریان: بله دقیقاً همین است. پیرو صحبت‌های آقای رصافی به این نکته هم باید اشاره کنم که تمرکز انجمن بر مبحث تنوع ژانر اتفاق بسیار خوبی است. ما باید بچه‌ها را به سمت سوق بدهیم که در ژانرهای مختلف کار کنند تا در یک نگاه کلان، شاهد آثاری رنگارنگ از ژانرهای مختلف باشیم. ما امروز ژانرهایی داریم که اساساً در سینمای ایران درباره آن‌ها کاری صورت نگرفته و کسی سراغش نرفته است. همین ژانر وحشت که درباره‌اش صحبت می‌کنیم، از آن ژانرهایی است که در سینمای جهان بسیار مورد توجه است و فروش خیلی خوبی هم دارد اما در سینمای ایران به‌گونه‌ای سراغش رفته‌اند که غالباً با شکست همراه بوده است، مگر نمونه‌هایی مانند «دوآل‌پا» که در آن سراغ داستان‌های بومی خود رفته‌ایم. این ژانرها جای کار بسیار زیادی دارد.

* آقای مکری شما از تجربه نقش‌افرینی در این فیلم کوتاه بگویید.

پویان مکری: کار کردن با محمدرضا بسیار لذتبخش بود. این نکته که تنها بازیگر کار بودم و بازیگری در مقابلم نبود که بخواهم با او بازی داشته باشم، یکی از چالش‌ها برایم بود. در مجموع اما حضور در این فیلم برایم تجربه جالبی بود.

* امروز فیلمسازان غالباً از هزینه‌های بالای تولید و حمایت‌های حداقلی می‌گویند، به‌ویژه که سینمای کوتاه اساساً بازگشت مالی ندارد. تولید «رنگارنگ» چقدر هزینه داشت؟

مرادی: کار قبلی من کار بسیار پرهزینه‌ای بود. کار را به مدت پنج روز در طبس فیلمبرداری کردیم و شرایط هم شرایط اولیه کرونا بود که ما را مجبور کرد به جای یک لوکیشن، هفت خانه را اجاره کنیم! هزینه‌های عجیب و غریب دیگری هم داشت که آنقدر از دست آن‌ها خسته شده بودم که با خودم گفتم قطعاً کار بعدی‌ام را در یک آپاراتمان و یا یک فضای محدود با یک بازیگر خواهیم ساخت. البته برای «رنگارنگ»، به‌خاطر پیدا کردن همین زیرزمین هم بیچاره شدیم!

* از چه منظر؟

مرادی: واقعیت این است که لوکیشن را باید می‌ساختیم. پیدا کردن تک تک آکسسوارهایی که در صحنه می‌بینید، بسیار دشوار بود. بد نیست این مسئله را هم بدانید که اجاره همین آکسسوار برای ما چیزی نزدیک به ۱۵ میلیون تومان هزینه داشت که عملاً تأمین آن برای‌مان غیرممکن بود. به همین دلیل تصمیم گرفتیم با امانت گرفتن از این و آن، آکسسوار صحنه را جور کنیم. ایده غرق شدن فرد در اسکناس، به ظاهر یک ایده روی کاغذ است اما وقتی به اجرا می‌رسد ما ناگزیر بودیم آن همه پول را چاپ کنیم. هر چقدر هم چاپ می‌کردیم بازهم کم می‌آوردیم! بودجه فیلم را کامل باید صرف می‌کردیم تا آن حجم اسکناس را داشته باشیم، بازهم رو آوردیم به ترفندهایی که ما را بی‌نیاز از آن حجم اسکناس می‌کرد.

در مجموع هزینه ساخت این فیلم چیزی در حدود ۴۵ میلیون تومان شد که برای یک فیلم کوتاه در شرایط امروز، رقم بسیار ایده‌آلی است. امروز زیر ۲۵۰ تا ۳۰۰ میلیون تومان نمی‌توان به تولید یک فیلم کوتاه فکر کرد، نه اینکه نشدنی باشد اما کار بسیار سختی است. فیلم بعدی خود من که جناب صرافی هم در جریان آن هستند، به گونه‌ای است که هرچقدر خرجش می‌کنیم، بازهم کم است. کارمان در جزیره هرمز است و بردن کل تیم به آنجا خودش یک مصیبت است. از طرفی همان‌طور که شما اشاره کردید، حتی یک ریال از هزینه‌ای که می‌کنیم در سینمای کوتاه برنمی‌گردد.

اگر صادقانه بخواهیم نگاه کنیم، اگر در هزار جشنواره هم حضور داشته باشیم، واقعاً چند درصد احتمال برگزیده شدن وجود دارد؟ این شرایط عجیب و غریبی است که با آن مواجه هستیم و به همین دلیل سینمای کوتاه نیازمند حمایت‌های مالی از سوی نهادهای دولتی است. انجمن سینمای جوان انصافاً پررنگ‌تر از قبل در زمینه حمایت از آثار سنگ تمام گذاشته، واقعیت این است که برای عوامل در حوزه دستمزد، فیلم کوتاه با فیلم بلند هیچ تفاوتی ندارد. خروجی فیلم‌های کوتاه ما همان کیفیت فیلم‌های سینمایی بلند را دارد، فقط زمان‌شان کمتر است.

* یکی از ویژگی‌های «رنگارنگ» استفاده از فضاهای داستانی آشنایی مانند غول چراغ جادوست و اینکه مخاطب را در مقطعی در برابر این چالش قرار می‌دهد که واقعاً در چنین موقعیتی، چه آرزویی می‌کرد. چگونه به این فضای داستانی رسیدید؟

مرادی: «رنگارنگ» شخصی‌ترین فیلم زندگی من است، چرا که درباره «پدر» است. حرف زدن درباره پدر خیلی کار سختی است و در این فیلم تلاشم را کرده‌ام کمی درباره پدر صحبت کنم. حداقل برای من پدر در چند دوره خلاصه می‌شود؛ ابتدا قهرمان زندگی‌ات است، بعد از آن فضای قهرمانی فاصله می‌گیرد، در مقطعی او را تکذیب و انکار می‌کنی و از جایی به بعد مجدد به او رجوع می‌کنی و تبدیل به قهرمان زندگی‌ات می‌شود. در روایت قصه فیلم من هم پدر همان گالیور است. داستان ما هم کشف همین واقعیت است که پدر همان قهرمان است.

* گویی کاراکتر اصلی در ابتدای فیلم نسبت به پدرش معترض است اما در پایان نگاهش تغییر می‌کند.

مرادی: دقیقاً. در پایان هم بعد از کشفی که می‌کند، شاهد رقص کودکانه او هستیم که پویان برای اجرای این سکانس سنگ تمام هم گذاشت. او انگار همان کودکی است که کشف کرده است، پدرش همان گالیور است. درباره ایده غول چراغ جادو هم واقعیت این است که من علاقمند به قصه‌های قدیمی به‌خصوص هزار و یک شب هستم. کار قبلی‌ام هم برگرفته از داستان سندباد در هزار و یک شب بود و این فیلم هم برگرفته از داستان علاءالدین است. تا کنون هزاران بار داستان علاءالدین ساخته شده که در همه آن‌ها شاهد یک غول آبی و چراغ جادو هستیم. هیچکس به مدل دیگری فکر نکرد. من اما این داستان را به مدل خودم تعریف کردم. برای من صوت خیلی ویژه‌تر بود. هزاران ایده دیگر از این جنس در ذهنم دارم که همان‌طور که گفتم ریشه در زیستم دارد. به همین دلیل معتقدم یک شبه نمی‌توان فیلم فانتزی و یا فیلم ترسناک ساخت. باید این فضا را زندگی کرده باشی…

* اساساً این مسئله که مدام در فیلم تأکید می‌شود که فرصت اندک است و باید سریع‌تر تصمیم گرفته شود، یادآور فرصت کم ما در «زندگی» است.

افشاریان: هم فرصت کم و هم اینکه هر یک از ما باید آرزویی داشته باشیم.

تهران دیگر «زیرزمین» ندارد!/ پدر قهرمانی که «گالیور» بود

* یکی از دیالوگ‌های خوب فیلم همان‌جایی است که کاراکتر اصلی می‌گوید من آرزویی ندارم!

مرادی: قبل از فیلم از ۱۰ تا ۱۵ نفر به‌صورت صادقانه خواستم که ۵ آرزوی خود را بگویند. همه‌شان به دومی نرسیده، دیگر آرزویی نداشتند! همه هم به‌عنوان آرزوی اول پول می‌خواستند. بعد که این آرزو برآورده می‌شد، دیگر می‌ماندند که چه چیزی باید آرزو کنند. واقعاً بیایید به پنج آرزوی جدی‌ای که داریم فکر کنیم. خیلی از ما گویی آرزویی نداریم و زندگی‌مان در پول خلاصه می‌شود. اگر پول را از ما بگیرند، گویی هیچ چیز دیگری نداریم.

* شاید فکر می‌کنیم با پول همه آرزوهای‌مان برآورده می‌شود.

مرادی: چرا نباید آرزوی ما شنیدن صدای پدرمان باشد؟

* در اجرای ایده غول چراغ، از چشم غول‌پیکری در پشت پنجره زیرزمین استفاده کرده‌اید که هم یادآور خاطره کاراکتر اصلی از دوران کودکی است و هم گویی وضعیتی لی‌لی‌پوتی به او در برابر پدر قهرمانش می‌دهد.

مرادی: علاوه‌بر این‌ها نکته دیگری که در ذهنم بود، استفاده از «زیرزمین» بود. زیرزمین واقعاً جای عجیبی است که چیزی شبیه ناخودآگاه ما انسان‌هاست. برای خود من زیرزمین همواره جایی مخوف و مرموز بوده، جالب است بدانید امروز دیگر تهران، زیرزمین ندارد! برای لوکیشن این فیلم خیلی در تهران گشتیم. واقعاً این فاجعه است که دیگر در تهران زیرزمین ندارم. فقط چند خانه زیرزمین دارند که همه آن‌ها هم در حال حاضر لوکیشن فیلم و سریال هستند. معنی زیرزمین در زندگی امروز از بین رفته است. جایی که پر از رازورمز و پر از قصه و وحشت بود. تمام این حس و حال‌ها امروز جای‌ش را به پارکینگ خانه‌ها داده است. من خودم برای ۱۰ سال در یک اتاق در زیرزمین زندگی می‌کردم. بخش‌بخش آن زیرزمین برایم خاطره بود. متأسفانه امروز این حس و حال وجود ندارد.

* مخاطب هدف فیلم «رنگارنگ» را چگونه برای خود در نظر گرفتید؟ فکر می‌کنید بیشتر چه گروه سنی‌ای مخاطب فیلم شما هستند؟

مرادی: من از سال ۸۴ فیلم کوتاه می‌ساختم و هیچ‌کدام تا قبل از «دوآل‌پا» دیده نمی‌شد. انگار هیچکس کارهای من را دوست نداشت تا رسیدیم به «دوآل‌پا» که تقریباً می‌توان گفت که دیده شد.

* تا قبل از آن چند فیلم کوتاه ساخته بودید؟

مرادی: حدود ۷ یا ۸ فیلم بود که همه هم در همین فضای فیلم‌های اخیرم بودند. وقتی «دوآل‌پا» دیده شد، یک ترسی وجودم را گرفت که نکند کارهای دیگرم با آن مقایسه شود. از جایی به بعد اما تصمیم گرفتم که واکنش‌ها برایم مهم نباشد. واقعیت این است که من اساساً برای مخاطب فیلم نمی‌سازم. البته خودم را به جای مخاطب می‌گذارم تا بدانم کجا قرار است بخندد و کجا قرار است گریه کند، ولی فیلمم را برای مخاطب خاصی نمی‌سازم. بیشتر دوست دارم خودم با فیلمی که می‌سازم لذت ببرم. هرگاه در جایگاه مخاطب احساس کنم که فیلمم درست است، همان را اجرا می‌کنم. خودم را منتقد سخت‌گیری می‌دانم. البته تلاشم را می‌کنم آنچه احساس می‌کنم به مخاطب هم منتقل شود. البته شاید منظور شما از مخاطب، فستیوال‌ها هم باشد.

* درباره آن هم توضیح دهید. بالاخره اکثر بچه‌های فیلم کوتاه، همواره نیم‌نگاهی به جشنواره‌ها دارند، چراکه جایی است که فیلم‌های کوتاه دیده می‌شود.

مرادی: جشنواره‌ها «تنها» جایی است که فیلم‌های کوتاه دیده می‌شود. نه تلویزیون فیلم‌های کوتاه را نمایش می‌دهد و نه اتفاق ویژه دیگری برای دیده شدن فیلم‌های کوتاه وجود دارد. یکی دو سال است که تا حدودی شاهد اکران فیلم کوتاه هستیم و چند ماهی هم می‌شود که عرصه اینترنتی را تجربه می‌کنیم. در این شرایط تنها جایی که برای دیده شدن فیلم کوتاه وجود دارد، جشنواره است. هر فیلمسازی هم دوست دارد فیلمش دیده شود و جز فستیوال، چه فرصت دیگری وجود دارد. به همین دلیل فیلمساز مجبور است مدلی فیلمش را بسازد که لااقل در چند فستیوال پذیرفته شود. به شخصه اما علاقه چندانی به فستیوال‌ها ندارم. ترجیح می‌دهم فیلمی را بسازم که خودم دوستش دارم.

* که مسیر سختی هم پیش رو دارید.

مرادی: بله مسیر سختی است. برای همین هر بار که فیلم‌هایم در برابر گروهی از مخاطبان پلی می‌شود، استرس دارم که چه واکنشی نشان خواهند داد. این مواجهه برایم جالب است و مدل دیگری نمی‌توانم به فیلمسازی فکر کنم. خیلی از دوستان اما مدام سراغ موضوعات روز جامعه می‌روند که فکر می‌کنند بیشتر جواب می‌دهد.

تهران دیگر «زیرزمین» ندارد!/ پدر قهرمانی که «گالیور» بود

* آقای مکری باتوجه به نکاتی که درباره شرایط تولید فیلم کوتاه مطرح شد، کمی از تجربه خود در زمینه بازیگری در سینمای کوتاه بگویید. امروز شرایط بازیگری در سینمای کوتاه چقدر متأثر از شرایط بازیگری در سینمای بلند است؟

مکری: واقعیت این است که مدتی بعد از فراگیری کرونا، خیلی کم کار شدم و طبیعتاً وقتی هم که کمتر کار می‌کنی، کمتر با پیشنهاد جدید مواجه می‌شوی.

* همینجا اشاره می‌کنید که از چه سالی مشغول بازیگری بوده‌اید؟

مکری: من در یک بانک مدیر نظارت بر منابع بودم و نمی‌دانم چه اشتباهی کردم که با خودم گفتم باید سراغ بازیگری بروم (می‌خندد). از سال ۹۶ سراغ کلاس‌های بازیگری رفتم و همزمان تئاتر اجرا کردم. به ترجمه نمایش‌نامه و کارگردانی هم پرداختم. یک فیلم کوتاه ساختم و در چند فیلم بلند هم نقش‌آفرینی کردم. بعد از آن در فیلم‌های کوتاه بسیاری هم بازی کردم. در مجموع اما معتقدم اگر جزو بازیگران بدنه اصلی تولید فیلم در سینما نباشید، نمی‌توانید بازیگری را به عنوان «شغل» خود معرفی کنید. وقتی از من می‌پرسند، شغلت چیست؟ رویم نمی‌شود بگویم بازیگرم! (می‌خندد) حضور در فیلم کوتاه را برای این دوست دارم که همیشه سر فیلم‌های کوتاه به آدم خوش می‌گذرد. همیشه با آدم‌هایی سروکار داری که همه‌شان دیوانه سینما هستند. فیلم کوتاه مثل فیلم بلند و یا سریال نیست که درآمد بالا داشته باشد و آدم‌ها بابت پول پای کار آمده باشند. حتی ممکن است آدم‌ها از جیب‌شان هم خرج کنند و به همین دلیل کار کردن با آن‌ها خوش می‌گذرد. در تمام کارهای کوتاهی که حضور داشته‌ام، همواره شاهد همکاری و هم‌دلی زیاد بین گروه بوده‌ام. در فیلم بلند اما این اتفاق رخ نمی‌دهد. در فیلم کوتاه، همه بچه‌های پشت یکدیگر هستند.

مرادی: البته فیلم‌های کوتاهی که رفته‌ای احتمالاً پروژه‌های خیلی خوبی بوده است! (خنده جمع)

مکری: هم همیشه با دوستانم کار کرده‌ام.

مرادی: این اولین تجربه همکاری من با پویان (مکری) به‌عنوان بازیگر بود و واقعاً از این همکاری لذت بردم. همیشه سر ساعت پای کار بود، بدون کوچک‌ترین چالش و حاشیه‌ای. برای این نقش گاهی باید منولوگ‌های طولانی را حفظ می‌کرد و بدون کوچک‌ترین مشکل و با کمترین برداشت ممکن این کار را ضبط کردیم. آن هم در شرایطی که او به عنوان بازیگر باید همه فضای اطرافش را تجسم می‌کرد. هیچ‌کس در اطرافش نبود.

* قصد دارید همچنان همین شرایط را در بازیگری ادامه دهید یا سراغ سینمای بلند و حرفه‌ای هم می‌روید؟

مکری: در حال درس خواندن در حوزه هوش مصنوعی هستم و می‌خواهم برنامه‌نویسی فرابگیرم تا از آن راه کسب درآمد داشته باشم.

* یعنی مصر هستید که درآمدتان وابسته به سینما و بازیگری نباشد؟

مکری: بله. البته اگر پیش بیاید، حتماً عالی است و خوشحال هم می‌شوم، اما تا الان که پیش نیامده است (می‌خندد)! دوست دارم کار در این حوزه را ادامه دهم. در حال حاضر یک فیلم کوتاه هم ساخته‌ام و امیدوارم در جشنواره فیلم کوتاه تهران هم پذیرفته شود. کار فیلمسازی را خیلی دوست داشتم و برایم جالب بود. می‌خواهم این مسیر را ادامه دهم.

* اینگونه تبدیل به دومین «مکری» در سینمای کوتاه می‌شوید!

مکری: اتفاقاً همه به من می‌گویند با شهرام مکری نسبتی داری و من معمولاً به دروغ می‌گویم بله (خنده جمع)! زمانی یک تئاتری ساخته بودم براساس نمایشنامه‌ای تن کوئن، که در تیتراژ آن در بخش عوامل نوشته بودم، کارگردان، پویان مکری و داخل پرانتز اضافه کرده بودم: «برادر بااستعدادتر شهرام مکری»! (خنده جمع)

افشاریان: من می‌خواهم نکته‌ای را به صحبت‌های پویان مکری اضافه کنم. بازیگرانی که در سینمای بلند حضور دارند، وقتی به یک فیلم کوتاه دعوت می‌شوند، به دلیل همین شور و حالی که در گروه تولید فیلم‌های کوتاه حضور دارد، غالباً با اشتیاق پای کار می‌آیند. در همین پروژه برای صداهای اصلی از اصغر همت، زهرا سعیدی و بهروز رضوی دعوت به همکاری کردیم که هر یک در سینما به‌ٌصورت حرفه‌ای مشغول به کار هستند اما برای این کار، واقعاً با دل‌شان پای کار آمدند. همه‌شان هم با انرژی مثبت این همکاری را پذیرفتند.

صرافی: واقعیت این است که فیلم کوتاه راه نجات سینمای ایران است. در تمام این سال‌ها این واقعیت را به عینه دیده‌ام و همه‌مان می‌دانیم بچه‌هایی که از سینمای کوتاه آغاز کرده‌اند، به چه استعدادهایی تبدیل و باعث افتخار و آبروی سینمای ایران شدند. این در شرایطی است که بودجه تولید انجمن سینمای جوانان، واقعاً بودجه اندکی است. ما در شرایط بسیار بدی داریم تلاش می‌کنیم به بچه‌ها کمک کنیم. هرچند امسال افزایش بودجه خوبی در بخش تولید داشتیم اما همچنان این بودجه کم است. من اعتقاد دارم همچنان این سینمای کوتاه است که باعث گسترش زبان سینما می‌شود. سینمای کوتاه می‌تواند راه‌های متنوع تأثیرگذاری بر مخاطب را کشف کند و همه این‌ها در نهایت به نفع کلیت سینمای ایران خواهد بود. حمایت از این سینما می‌تواند آینده سینمای ایران را نجات دهد.